قسمت دوم :
بعد از رحلت حضرت امام(ره)، جنابعالی و اکثریت اعضای مجلس خبرگان به رهبری ایشان رأی دادید. خاطره آن روز را برایمان نقل کنید.
بله، آن روز، روز عجیبی بود و گونههای مختلف عبرت در آن بود. فکر میکنم الان اگر بعد از این همه سال فیلم آن جلسه را پخش کنند، خیلی عبرتآموز خواهد بود. ما در تزلزل بودیم و شبهههای اعلمیت و این حرفها در اذهان برخی نمایندگان بود. ما در آغاز باورمان نمیشد که آقا رأی بیاورد، اما ما – یعنی من و چند نفر از رفقا- در ذهن خودمان آقا را کاندیدا کرده بودیم. البته این قبل از آن بود که آقای رفسنجانی خودش و از قول مرحوم حاج احمدآقا نقل کند که نظر مبارک حضرت امام(ره) هم به ایشان بوده است. موافق و مخالف صحبت کردند.
بعد که کاندیداتوری و حتی تمایل عمده حضار به رهبری ایشان محرز و معلوم شد، ایشان اظهار مخالفت کرد. ما هم میدانستیم ایشان ناطق توانا و زبردستی است و ممکن است در صورت ادامه سخن، بتواند جمع ما را مجاب کند که از پیگیری رهبری ایشان منصرف شویم، لذا همگی گفتیم کفایت مذاکرات...
یعنی دیگر نگذاشتید ایشان صحبت کند!
بله، نگذاشتیم. دقایقی قبل از این ماجرا، یک نفرآمد و به من گفت: «داستانی هست، نقل قول موثقی از امام(ره) وجود دارد، چرا آقای رفسنجانی آن را نمیخواند؟» گفتم: «تو بنویس». گفت: «نمیخوانند». گفتم: «تو بنویس، من اینجا هستم». نامه را که بردند دادند، باز هم آقای رفسنجانی نخواند! من بلند شدم و گفتم: «مگر ما خبرگان مردم نیستیم؟ از استانی که یکپنجم ایران است نماینده شدهایم. چرا نامه ما را نمیخوانید؟ چرا نخواندید؟ برای چه؟»
شما علناً اعتراض کردید.
بله، در اسناد مجلس خبرگان هست. آقای هاشمی هم گفتند که آقای خامنهای به خواندن این نامه راضی نیستند، چون امام (ره) در ماجرای اسقاط...
آیتالله منتظری...
میخواستند با او برخورد تندتری بکنند، آگاهان از ماجرا خبر دارند، ایشان حتی نامه 6/1 را داده بودند به اخبار ساعت 2 بعدازِظهر رادیو که اعلام شود، چند ساعت بعد ایشان را منصرف کردند. درگیرودار همین بحثها با امام(ره)، رؤسای سه قوه اصرار کردند که آقا چه کسی را داریم؟ خود امام(ره) هم فرموده بود: «مگر خامنهای چه عیبی دارد؟». در ادامه جلسه آن روز گفتیم: «نه در نقل این قول رضایت آقا ملاک نیست، بالاخره این جمع باید از جمیع جهات مطلع باشند تا بتوانند رأی درستی بدهند، بخوان» و خواندند. این هم باز یاری خدا شد. بعد از خواندن آقای رفسنجانی، به رأی گذاشتند. من دقیق نگاه میکردم، من دیدم اکثریت قاطع علما درجا حرکت کردند، بلند شدند. فهمیدم که این کار، کار خدایی است. خبرگان بازی درنیاوردند و حقیقتاً به خاطرحرکت کردند و رأی دادند. حرکت عجیبی بود.
مخالفین معدودی که در آن جلسه بودند، چه کسانی بودند؟
من نسبتاً دور بودم. چندنفری، خیلی معدود بودند که بلند نشدند. چون عده زیادی که همان اکثریت قاطع جلسه بودند بلند شدند، تشخیص نشستهها کارسختی بود، الان هم دقیقاً به یاد نمیآورم که آنها چه کسانی بودند. این را هم بگویم که آن روز هم رهبر معظم تقریباً در کنار من نشسته بودند.
شما در هنگامی که این کارها را میکردید، آقا که کنار دست شما نشسته بودند، به شما چه میگفتند؟
عرض کردم، من به آقای شبستری گفتم: «ماجرا را بنویس و ببر بده به آقای رفسنجانی«، گفت: «نمیخوانند». گفتم: «تو بنویس، میخوانند». آقا وقتی کارهای ما را دید بلند شد که برود و اعتراض کند. کارش جدی بود و تعارف نمیکرد. رفت بگوید که قبول نمیکنم. اول که کاندیداشان کردیم، اعتراض کرد. بعد هم که رأی آورد، باز میخواست صحبت کند که کفایت مذاکرات را اعلام کردیم که همه اینها ضبط شده و هست. در واقع بنده و چند نفر دیگر که به آقا ارادت داشتیم، بدون اطلاع ایشان، تمام تلاشمان را کردیم که این اتفاق بیفتد، ولله الحمدحمدالشاکرین.
شما سالهاست عضو مجلس خبرگان هستید که یکی از وظایف آن نظارت بر رهبری است. شما در این سالها وضع زندگی ایشان و شیوه رهبریشان را چگونه دیدید؟ از آنجا که خبرگان در این زمینه گزارش نمیدهد، هر از چندی بعضی از حرف و حدیثها از سوی مخالفین، در باب نظارت بر رهبری مطرح میشود. در این سالها از ایشان چه خصال و ویژگیهایی دیدید؟
ما گروه تحقیق داریم و اکثر خبرگان هم علمای محققی هستند. هم درجنبه فقاهت و احاطه به مبانی و هم در فقره سیاست و مدیریت. بسیاری از آنها در طول سالهای بعد از انقلاب، خبره سیاست و مدیریت هم شدهاند. این شبهه که برخی تبلیغ میکنند که علمای سیاست و مدیریت هم باید در خبرگان حضور داشته باشند، با همین نکته رفع میشود. کار ولیفقیه اعمال سیاست و مدیریت در چارچوب اسلام است، این دو خصیصه در رهبر باید ممزوج باشد، لهذا نظارت بر او هم هم باید برعهده فقهای سیاست مدار و مدیر باشد. یعنی اعضای خبرگان باید واجد هر دو خصیصه باشند تا بتوانند رفتار ولی را ارزیابی کنند، نه اینکه هرفردی تنها از جنبهای این کار را انجام بدهد.
ناظر در این صورت اصلاً نمیتواند منطق رفتارهای رهبری را بفهمد. این شبهه بیمعناست. به هر حال، ما در این سالها نقصی که در ایشان ندیدیم که هیچ، روزبهروز هم محبت خبرگان نسبت به آقا دارد بیشتر میشود. سلامت نفس و درایت ایشان بسیار بالاست. دو سال پیش سفر قم ایشان را دیدید؟ هر جا که میرود، بین مردم محبت و علاقه پخش میکند، چون مردم میفهمند شجاع و نترس است، سیاست دارد. اینها که در چند سال گذشته این فتنه را به پا کردند تنها آبروی خود را بردند و نتوانستند خدشهای به مقام و موقعیت ایشان وارد کنند. خودشان هم اخیراً متوجه این معنا شدهاند.
نقش ایشان را در فرونشاندن امواج فتنه سال 88 و موفقیتی که ایشان در این عرصه داشتند را چگونه ارزیابی میکنید؟
این کار، کار خدا بود. ایشان ابداً خودخواه نیست. کار ایشان واقعاً خدایی بود. فتنه عجیبی بود و فقط خدا بود که به دست ایشان آن را برطرف کرد والا اهل فتنه نقشه خطرناکی ریخته بودند: «الفتنه اشد من القتل». همهاش عنایت خدا بود.
در سفرهایی که هرساله برای شرکت در اجلاس سالانه مجلس خبرگان به تهران و به دیدن رهبری میروید، چه احساس و دریافتی پیدا میکنید؟
در دوران 33 سالهای که در مجلس خبرگان هستم، آقا هر بار در خاتمه اجلاسیه جلوه دیگری میکند که واقعاً اگر آدمی مغرض نباشد، متوجه میشود. من نه حقوق ویژهای از کسی دارم، و نه به جایی وابسته هستم که این شهادتها را بدهم. سالها اهل درس و بحث بودهام و حتی میتوانستم رساله عملیه بنویسم، حوزههای علمیه نجف و مشهد با سوابق بنده آشنا هستند. در پایان هر اجلاسیه خبرگان مطالب و بیانات رهبری تکرار ندارد و مطلبی را میگوید که همه میپسندند. اینها از مصادیق رفتاری اهل قرآن است.
سفر قم را که دیدید چه کار کرد؟ سفر کرمانشاه هم همین طور، درآن سفر که یک زن به میمنت حضور ایشان از قصاص پسرش گذشت. سفر به مناطق زلزلهزده آذربایجان، سفر به خراسان شمالی. در اینها، هر کسی که باشد، دست خدا را میبیند. خدا هم که کسی را که شایستگیاش را ندارد، یاری نمیکند. در فتنه هم دست یاری خدا بود، وگرنه میخواستند انقلاب را از بین ببرند. همه جا خداحافظ خون شهداست. «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».(قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه 169) فتنه بسیار عظیمی بود و همان فتنه خیلیها را بیدار کرد.
شما بعد از فتنه، نسبت به کسانی که در مجلس خبرگان، جزو ساکتین فتنه بودند، واکنش نشان دادید. این کار چگونه انجام شد؟
در آن ماجرا خطوط واضح شد دیگر. آن کار خبرگان بیدلیل که نبود. واقعاً هم حق این بود که حضرت آیتالله مهدویکنی رأی بیاورد. اینها همهاش، هر کدام یک آیه است.
آیتالله مهدویکنی در ابتدا نمیخواست کاندیدا شود. شرایط را که دید به میدان آمد.
همینطور است، ایشان هم کاربزرگی کرد که در رودربایستی دوستیها و ملاحظات آشناییها قرار نگرفت و به تکلیف خود عمل کرد. خدا توفیقش بدهد.
شما در مجلس خبرگان به آقای هاشمی انتقاد کردید که چرا در دوره فتنه اینگونه رفتار کرد؟
مجال پیدا نکردم، اما برخی رفقا این کار را کردند و پخش هم شد. نمیدانم چرا تنبّه حاصل نمیشود؟ عمده قضیه این است.
در آخر اگر فرمایشی در باب وظیفه مردم در این مقطع حساس، پیشبینی آینده انقلاب و توصیهای به مخاطبین در آستانه انتخابات مهم ریاست جمهوری سال آینده دارید، بفرمایید.
بنده برخودم فرض میدانم حالا که برکات رهبری حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای عیان شده و اسلام و جمهوری اسلامی در درجه بالای عظمت و اقتدار قرار گرفته، از همه خبرگانی که در جلسه بعد از رحلت حضرت امام(ره) به ایشان رأی دادند، تقدیرکنم.
الحمدلله که روحانیت ما سالم است و علمای آن مجلس بدون هیچ پیرایهای رأی دادند و رأی اخلاص هم بود. واقعاً به مردم توصیه میکنم که خدمت خبرگان را قدردانی کنند که واقعاً این کار، دشمنان را ذلیل و خوار کرد و همین الان هم خبرگان، مردانه ایستادهاند و هیچ لحظهای از حمایت ایشان غافل نیستند، اخلاص دارند و باور کردهاند که مردی است در برنامهریزی مدبر و اهل تلاش و کار و در این زمینهها کمنظیر است. واقعاً عقیدهام این است که باید این را به مردم بگویید که خدا ایشان را یاری میکند و این اخلاص و همت، خدایی است و اگر کسی این چیزها را نمیبیند، باید نگاه و چشماندازش را عوض کند. علاقه مردم را به ایشان دیدهاید که چطور با دیدن ایشان اشک میریزند. اینها همه خدایی و آیهای از آیات خداست. مردم باید قدر بدانند. این کار، خدایی است.
من که نمیدانم آقایان دیگر چه میگویند یا گفتهاند، ولی اینهایی را که عرض کردم، در روز قیامت هم خواهم گفت. به عنوان یک طلبه از مردم میخواهم که قدر بدانند و از شما رسانهها هم میخواهم که اینها را بگویید و تکرار کنید. خدا شاهد است که اگر ایشان انتخاب نشده بود، انقلاب تضمین بقا نداشت. این امری بسیار واضح و آشکار است.
یک سؤال خصوصی هم داشته باشم، شما خاطراتتان را منتشر نکردهاید؟
من اصلاً داعیهای برای این کارها ندارم و چون سؤال کردید، پاسخ دادم.
می بخشید که شما را زحمت دادیم.
ان شاالله موفق وموید من عندالله باشید. والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته.
منبع: روزنامه جوان
جستارهایی در منش سیاسی و اخلاقی رهبرمعظم انقلاب در گفتگو با آیتالله معصومی شاهرودی
قسمت اول
گروه تاریخ انقلاب- شاهد توحیدی: آنچه درپی میآید دل گفتههای یکی از عالمان کهنسال حوزههای علمیه نجف و مشهد از سابقه ارتباط خویش با رهبرمعظم انقلاب اسلامی است. عالم جلیل حضرت آیتالله حاج شیخ علی اصغر معصومی(دام ظله) شاهرودی درسن 86 سالگی درحالی ازخصال و خاطراتش از یار دیرین میگفت، که دقت و نکتهسنجیهای عالمانه کلامش را مزین ساخته بود و چون آنچه میگفت از دل برمیآمد، لاجرم بردل مینشست. از نگاه این قلم، این پیر روشن ضمیر از نمونهها و بلکه نمادهای ارجمند ولایتمداری در دوران ماست، او که به رغم مکانت والا و سابقه ارجمند علمی دل در کمند ولایت نهاده است و هنوز طریق بیعت روز نخست را میپوید. عمرش دراز باد.
جنابعالی ازدوستان و معاشران دیرین رهبر معظم انقلاب هستید. طبعاً سؤال آغازین ما در این گفتوشنود این است که از چه زمانی و چگونه با ایشان آشنا شدید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلیالله علی محمدوآله الطاهرین. با طلب علو درجه برای روح مطهر امام راحل عظیمالشان و تمامی شهدای انقلاب اسلامی و نیز طلب طول عمر و سلامتی برای رهبر عزیز انقلاب حضرت آیتالله العظمی خامنهای (ادامالله ظله علی رئوس المسلمین).
باید عرض کنم شاید من، سنم از آقا حدود 15 سال بیشتر باشد، اما از بدو آشنایی با ایشان که تاریخچه آن به دهها سال قبل برمیگردد، یک علاقه و ارادت خاصی به آقا پیدا کردم. ایشان همیشه مشی مهربانانه و عاطفیای داشت، رافت و احساسات ایشان همه را تحت تأثیر قرار میداد...
از کی ایشان را میشناختید؟
از آغاز در مشهد رفیق بودیم تا اینکه من برای تحصیل به نجف اشرف مشرف شدم. وقتی از نجف به مشهد برگشتم، مقام معظم رهبری به دیدنم آمد. آن موقع ایشان سطوح عالیه را در حوزه مشهد درس میداد و جاذبه عجیبی هم داشت. با اینکه نسبت به دیگران آدم سختتر و جدیتری بوده و هستم، معذلک ایشان مرا جذب میکرد. خیلی مهربان است. همان زمان از دوستانشان شنیدم که بعد از ازدواج، هر وقت همسایهها روی رسم یا نذری برای ایشان غذا میبردند، فقط به اندازه خود و همسرش غذا برمیداشت و باقی را بین افراد دیگری تقسیم میکرد.
بعد هم که با هم رفیق صمیمی بودیم، واقعاً از رفتارش خوشم میآمد. دیدهاید که گاه فردی به لحاظ سنی بزرگتر است، اما یک جوان او را جذب میکند، داستان ما هم همینطور بود. بعد که انقلاب شروع شد، همانطور که در نجف از امام حمایت کردم، در مشهد هم فعال بودم. آمدن حضرت امام (ره) به نجف، تقریباً مصادف بود با بازگشت من به ایران، معالوصف در دوره آغاز نهضت در قم و تبعید امام(ره) به ترکیه، به حمایت از ایشان در نجف فعال بودیم.
خاطرم هست بعد از 15خرداد و جریان دستگیری حضرت امام(ره) در ایران، خدمت مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی رفتم تا از ایشان در حمایت از امام (ره) اعلامیهای بگیرم- ایشان مقداری ثقل سامعه داشتند- درآن جلسه آنقدر با هیجان و تند صحبت کردم که ایشان تصور کردند که آمدهام از ایشان برای آزادی امام(ره) حکم جهاد بگیرم! بعد که فضای جلسه آرامتر شد، ایشان متوجه مقصود بنده شدند و اعلامیه را هم امضا فرمودند. به هرحال وقتی به مشهد آمدیم هم با حضرت آیتالله العظمی خامنهای، آیتالله طبسی و مرحوم شهیدحجتالاسلام والمسلمین هاشمینژاد رفیق بودیم و غالباً درباره مسائل علمی حوزه مشهد و مسائل مبارزاتی جلسات مشترک داشتیم. بالاخره جریان انقلاب در مشهد خیلی فراز پیدا کرد و اطلاعات ساواک بین ما جدایی انداخت و مانع شد از ارتباط سابق ما شد.
ساواک مرا به علیآباد گرگان تبعید کرد. البته در آنجا هم به نفع امام (ره) تبلیغ میکردم، به همین دلیل هم ساواکیها مرا به شکل طاقتفرسایی اذیت میکردند، حتی در چند مورد به خانه ما ریختند و شیشهها را شکستند. خاطرم هست یک شب مرحوم شهید هاشمینژاد به خانه ما آمده بود و همان شب شیشهها را شکستند و 9 تا گلوله به منزل ما شلیک کردند! بعد که آن شهید بزرگوار خداحافظی کرد و به مشهد رفت، پس از مدتی، مجدداً به خانه ما ریختند و مرا دستگیر کردند و به محل هنگ گرگان بردند. بعد تهدید و اذیت کردند و به خیالشان رسید که ترسیدهام، ولی ما ادامه دادیم.
دو سه مرتبه مرا به هنگ گرگان بردند. به یادم هست در یکی از موارد این دستگیریها و تبعیدها، سرهنگی بود که به اتفاق یکی دو نفر دیگر وارد صحن امام رضا (ع) شدند و خبر تبعید مرا دادند. من حرکت نکردم. سرهنگ پرسید: «چرا از جایت حرکت نمیکنی؟» جواب دادم: «بعد از مراجع، داری با یکی از علمای بزرگ کشور صحبت میکنی، مؤدب باش». ما را بردند و یک شبانهروز در سلول نگه داشتند و بعد هم آمدند و ما را به سمیرم اصفهان تبعید کردند. در آن دوره مقام معظم رهبری هم در سیستان و بلوچستان تبعید بودند.
ایرانشهر؟
بله، در ایرانشهر. ما را از سمیرم اصفهان به شهرضا بردند. درآن دوره اصفهان تحت ریاست رضاناجی معدوم بود. از آنجا به بندرلنگه تبعید کردند. بعد تظاهرات بالا گرفت و دیگر نتوانستند کاری کنند، تهدیدها مفید نیفتاد و غلبه با ما شد. بعد آزادمان کردند. از تبعید که برگشتیم، مردم هم در مشهد و هم در گرگان استقبال کردند. همه از کردکوی تا بهشهر و کلاله به استقبال من آمدند. مستقبلین مردم حدود دو کیلومتر از راه راگرفته بودند. آقا هم از ایرانشهر آمدند مشهد، من هم رفتم مشهد.
درهمان روزها خانه برادرخانم آقا ـآقاخجستهـ دعوت بودیم. موقعی که ناهار خوردم و میخواستم بروم، آقا تا دم در آمدند. بعد پرسیدند: «ماشین داری؟» جواب دادم: «نه». ایشان فولکسی داشت و نشست پشت فرمان و مرا تا سر کوچه حاجی لقمان که منزلمان آنجا بود، آورد... چیزی که من درطول این سالها دریافتهام این است که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای اگر کاری میکند، با کسی بخل و حسد و کینه ندارد. قلبش جاذبه دارد. بعد هم که جنگ شروع شد.
قبل از انقلاب با هم رفت و آمد خانوادگی داشتید؟ اگر خاطرات و داستانهایی از این مراودات دارید بفرمایید؟
بله، در آن دوران ، بیشتر صحبتهای ما حول و حوش مبارزه و این مقولات بود. در مشهد ایشان یکی از شاخصترین و بلکه شاخصترین کانون مبارزات بودند، البته آقایان مراجع هم بودند. من در دفتر وجوهات امام(ره) بودم و در ضمن درس تفسیر و خارج حضرت آیتاللهالعظمی آقای میلانی را هم تقریر میکردم که پروندهاش الان در دفتر مدرسه امام صادق(ع) مشهد هست. ظهرها جمع میشدیم و با هم حرف میزدیم. آیتالله طبسی و رهبر معظم و...
کجا؟
آن موقع منزل مرحوم آیتالله حاج آقاحسن قمی. هنوز کار آقای قمی به اینجا نکشیده بود، من هم در اینجا داستانش را نگویم بهتر است. به هرحال ما چند نفر در آن دوره، کارها را با مشورت و هماهنگی هم به پیش میبردیم که بحمدالله منتهی شد به پیروزی انقلاب اسلامی.
ظاهراً در روزهای اوجگیری انقلاب و ورود حضرت امام(ره)، شما مسئولیت کمیتههای گرگان را داشتید؟ از آن روزها بفرمایید؟
بله، به دلیل سوابقی که در گرگان داشتم، آنها دعوت کردند و ما هم رفتیم. کمیته انقلاب تشکیل دادم و سپس به تهران و استقبال امام(ره) رفتیم. در آنجا یکی از متولیان شاخص کارها، مرحوم شیرازی بود که اسمش را فراموش کردهام. تصادف کرد و جزو انقلابیها بود...
مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی...
بله احسنت، در آنجا جزو ستاد استقبال بودیم و به فرودگاه و استقبال امام رفتیم تا طیاره نشست- اینها همه حفظِ من است- مرحوم آقای پسندیده رفتند به داخل هواپیما و با برادربزرگوارشان برگشتند. بعد امام(ره) را در محوطه سالن فرودگاه دربرگرفتند، ایشان همصحبت مختصری کردند. بعد امام(ره) را به داخل شهر تهران بردند. قرار بود ایشان اول به دانشگاه بروند- یعنی که ما دانشگاه مفید لازم داریم- از آنجا هم به بهشتزهرا، که ازدحام جمعیت اجازه نداد.
بهشت زهرا رفت و فرمود: من دولت تشکیل میدهم، توی دهن این دولت میزنم. از آنجا هم به مدرسه رفاه آمد که تا اینجاها هم ما در خدمت ایشان بودیم و بعد هم هر کسی به شهر خودش رفت و به اداره کمیته شهر خودش مشغول شد، باید اعتراف کرد که در آن سالهای اول، انقلاب را کمیتههای شهری و محلی نگهداری کردند. تا اینکه رفراندوم تعیین نوع حکومت برگزار شد و صدی 99 مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. بعد هم که قانون اساسی را در خبرگان اول نوشتند.
شما در تمام ادوار خبرگان بودید؟
منهای مجلس نگارش قانون اساسی که آن هم برای خودش داستانی دارد. من برای مجلس قانونگذاری کاندیدا بودم. آقای هاشمینژاد با اینکه در مشهد بود، من علمای مازندران را همراه کردم که هاشمینژاد را کاندیدا کنید. همراه چند نفر به مشهد آمدم و ایشان در حزب بود. گفت: «هم باید استخاره کنم و هم با دکتر بهشتی مشورت کنم». استخاره خوب آمد و دکتر بهشتی هم صلاح دانست و او جای من رفت.
از کجا کاندید شدند؟
از ساری. علمای ساری را من همراه کردم. البته آیتالله جوادی آملی هم بود. بعد خبرگان رهبری تشکیل شد و من از استان بزرگ خراسان، یعنی از جنگل گلستان تا آخر بیرجند و نهلبندان و... رأی آوردم. در آنجا هم با رهبر با هم بودیم، در دورانی که هنوز ایشان رئیسجمهور بود. ایشان کنار من مینشست. خاطرم هست یک بار از من سؤال فرمود: «تو از امام اجازه داری؟» جواب دادم: «بله» و اتفاقاً همراهم بود. آن را به ایشان دادم و مدتی مطالعه کرد و گفت: «مثل اینکه به خط خود امام است» و گفتم: «بله».
بعد هم که جنگ شروع شد و رفتیم به جبهه. آقا هم نماینده امام شد و به جبهه آمد...
نماینده امام در شورای عالی دفاع...
بله، البته آقای رفسنجانی هم گاهی در جبههها بود اما کمتر از آقا. چندی بعد ما به دستور حضرت امام(ره)، امام جمعه تربتحیدریه شدیم. این خدمت 22 سال طول کشید و الحمدلله منجر به خدمات زیادی به نظام جمهوری اسلامی شد.
در طول سالهای ریاست جمهوری که با مقام معظم رهبری رفت و آمد داشتید، چه ویژگیهایی را در ایشان شاخص دیدید؟ چه خاطراتی از ایشان دارید؟
معنویت ایشان خیلی مرا جذب کرد، ازاحساس معنویتی که در ایشان هست خیلی لذت میبرم. آقا دوران رئیسجمهوریشان به منزل ما در تربت آمدند که خاطره جالبی دارد. من در تربت هم مدرس خارج بودم هم مدرس سطح و هم امام جمعه. در آنجا دانشگاه هم ساختهام. یک هفته قبل از اینکه اعلام شود جناب ایشان میخواهد به تربت بیاید، خواب دیدم ابرهای سفیدی روی تربت آمد و جوری باران میبارید که همه کوچههای تربت نورانی شد. من در فکر این خواب بودم که یک موقع دیدم پاسدارهایی که به پاسدارهای ما نمیخورند، به خانهمان آمدند.
پرسیدم: «شما کی هستید؟ چه کارهاید؟ چرا اینجا آمدهاید؟» جواب دادند: «محرمانه است، به موقع خود خدمتتان عرض میکنیم!». گفتم: «به صاحبخانه که باید بگویید». گفتند: «آقا میخواهد به تربت بیاید و میخواهد بر شما وارد شود». یک وقت اعلام شد که آقا میخواهد بیاید و ما استقبال گستردهای برای ایشان ترتیب دادیم. شب قبل از سفرآقا برف و باران زیادی آمد که اوضاع ما را ریخت به هم. بعد از نماز مغرب و عشا دست به دعا شدم که: «خدایا! مگر نمیبینی که این ذریه حضرت زهرا(س) دارد بر ما وارد میشود؟ خودت خوب مقرر فرما» بعد از چند ساعتی هوا آفتاب شد و قشنگ و پاکیزه. استقبال عجیبی شد.
در تربت باغ بزرگی بود و ما برای سخنرانی ایشان یک جایگاهی زده بودیم. تا آقا در جایگاه آمد، یادم آمد که اینجا همان جایی است در خوابم دیده بودم که باران به زمین خورده بود. گفتم: «من چنین خوابی دیدهام». معلوم شد که آن باران رحمت، سفر مقام معظم رهبری بوده است. هر کوچهای هم که در خوابم باران درآن جاری شده بود، آقا رفت. خیلی جالب شد. یک نفر از قم به من زنگ زد کهای رند! این همه آخوند را از کجا آورده بودی؟ نه اینکه آن منطقه خواف و...
سنی هستند.
بله، همه سنیها هم آمده بودند. آن جلسه اصلاً آخوندی شده بود. از قم که پرسیدند: «این همه آخوند را از کجا آورده بودی؟» جواب دادم: «کاری نداشته باشید. خدا آورده بود». یکی دیگر از خاطرات آن سفر این است که وقتی آقا به منزل ما تشریف آوردند، کتابخانه بنده را دیدند. در این کتابخانه نوشتهجات علمی بنده وجود داشت، از جمله تقریرات ابحاث سیدناالاستاد مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی آقای خویی (اعلی الله مقامه الشریف). ایشان از تقریرات من از درس آقای خویی خیلی خوششان آمد و فرمودند: شما چرا اینها را منتشر نمیکنید؟ عرض کردم دیگر وقتش گذشته است و مجال مالی آن را هم ندارم. فرمودند: خیر، حتماً اینها را منتشر کنید، مخارج آن را هم من میپردازم... این شد که پس از این فرمایش آقا، من درسها را مرتب کردم و به ترتیبی که اهل حوزه دیدند کتاب «دراسات الاصول» منتشر شد.
11- اصلی کردن مسائل فرعی عدم رضایت و نهیب آقا را بدنبال دارد
اینکه من گاهى نهیب مىزنم فلان مسألهى فرعى و جنجالى یا دعواى سیاسى را وارد میدان مناقشات عمومى نکنید.
دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان زنجان (22/7/82 )
12- اصلی کردن مسائل فرعی ممکن است کار دشمنان باشد و به وحدت و حرکت به سمت هدفها ضربه می زند
خیلى باید مراقب باشیم که دشمنان پیشرفت کشور نتوانند ذهن و حواس ما را به نقاط فرعى و درجهى دوم منعطف کنند، تا همه با وحدت کامل بتوانیم به سمت این هدفها حرکت کنیم.
دیدار مردم مریوان(26/2/88)
13- نارضایتی آقا از جو رسانه ای کشور در اصلی فرعی کردن مسائل و برخورد های غیرمنصفانه در این زمینه
خیلى از روزنامههاى ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلى فرعى کردن مسائل، غیرمنصفانه عمل میکنند. در همین مسائل اخیر، مسائل را باید اصلى فرعى کرد؛ مسئلهى اصلى چیست؛ یک سلسله مسائل فرعى هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعى کماهمیت است، اما مسئلهى اصلى اهمیتش بیشترش از آنهاست.
دیدار جمعى از نخبگان علمى کشور (6/8/88)
14- در مسائل اصلی هیچ اهمالی نباید کرد اما در مسائل فرعی ، خطا قابل جبران است
روى مسئلهى اصلى نظام و نقشهى نظام و کلیت نظام هیچ اهمالى را نباید روا بداریم. مسائل درجهى دوئى وجود دارد که البته اینها را میتوان حل کرد..... اینها چیزهائى است که قابل اصلاح است. ممکن است در آنجا یک کسى خطائى هم بکند؛ خطا قابل جبران است. اینها مسائل اصلى نیست؛
دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى (6/12/88)
15- قضیه ی فلسطین نتیجه مشغول شدن جهان اسلام به مسائل فرعی است
البته سعى میکنند دنیاى اسلام را مشغول کنند. امروز همین قضایاى فلسطین در سایهى مشغول شدن دنیاى اسلام به مسائل فرعى دارد اتفاق مىافتد.
دیدار مسئولان و شخصیتهای علمی سیاسی(17/1/89)
16 – توجه به مسائل فرعی ، غفلت از مسائل اصلی را به دنبال خواهد داشت
اسلامزدائى از آثار اسلامى، یکى از آن کارهاى بسیار خطرناکى است که دارد جلوى چشم مسلمانهاى عالم اتفاق مىافتد. از بس همه مشغولند، سرگرم چیزهاى فرعى و جزئى هستند، نمیفهمند در دنیاى اسلام چه دارد میگذرد. توطئه علیه دنیاى اسلام این است.. ..
دیدار مسئولان و شخصیتهای علمی سیاسی(17/1/89)
17 – مسائل را باید اصلی – فرعی کرد و به مسائل اصلی پرداخت
... به هر حال ما خودمان درس بگیریم. ما مسائلمان را تقسیم کنیم به مسائل اصلى و غیر اصلى؛ به اصلىها بپردازیم. مسائل اصلى در کشور ما زیاد است؛ بخشىاش مربوط به مسئولین است، بخشىاش مربوط به فرهنگسازان است.....
دیدار مسئولان و شخصیتهای علمی سیاسی(17/1/89)
18- توجه به مسائل فرعی اشکالی ندارد ولی باید دقت کرد مسائل فرعی جای مسائل اصلی را نگیرد
یکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - که خدا نکند خون باشد - اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلى نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد - من در این مورد هیچ قضاوتى نمیخواهم بکنم - ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجهى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان مىآید یا بدتان مىآید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید - ایرادى ندارد - و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسدهاى نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالى ندارد. فقط توجه کنید که این جاى مسائل اصلى را نگیرد. مسائل اصلى ما چیزهاى دیگرى است
دیدار با دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان (31/5/89)
19- پرداختن به مسائل حاشیه ای ممکن باعث بازماندن از حرکت می شود
یک شرط دیگر این است که کشور به مسائل حاشیهاى مبتلا نشود. ببینید، در بسیارى از اوقات یک مسئلهى اصلى در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسئلهى اصلى بروند؛ باید مسئلهى کانونى کشور این باشد؛ اما ناگهان مىبینیم از یک گوشهاى یک صدائى بلند میشود، یک مسئلهى حاشیهاى درست میکنند، ذهنها متوجه آن میشود. این مثل این میماند که در یک مسافرت مهمى، کاروانى، قطارى دارد حرکت میکند، هدفش رسیدن به یک نقطهى خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول کنند به یک چیز حاشیهاى در بیابان، از راه باز بمانند.
حرم مطهر رضوی در آغاز سال 90 (1/1/90)
20- مردم ما هوشمندند و می توانند مسائل فرعى و حاشیهاى را از مسائل اصلى جدا کنند
مسائل حاشیهاى نباید به میان بیاید. مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند؛ میتوانند مسائل فرعى و حاشیهاى را از مسائل اصلى جدا کنند. توجه شود مسائل حاشیهاى کانون توجه افکار عمومى قرار نگیرد.
حرم مطهر رضوی در آغاز سال 90 (1/1/90)
21- توجه به مسائل فرعی موجب هدررفت انرژی ها و خلل در همت و انگیزه است
باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجهى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که میشود، نگیرد.
دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان(31/5/89)
22- پرداختن به مسائل فرعی مانع حرکت عظیم اقتصادی است
خب، اگر ما بخواهیم این حرکت عظیم اقتصادى در کشور در سال 90 انجام بگیرد، یک الزاماتى هم دارد. این الزامات را هم من فهرست وار عرض بکنم. اولاً روحیهى جهادى لازم است........
یک شرط دیگر این است که کشور به مسائل حاشیهاى مبتلا نشود.
حرم مطهر رضوی در آغاز سال 90 (1/1/90)
----------------------------------------------------------------------------------------------------
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار علما و روحانیان 7/5/71
یکى از این درسها، این نکته مهم است که حسین بن على علیهالصّلاةوالسّلام، در یک فصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلى را از وظایف گوناگون و داراى مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزى که آن روز دنیاى اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالى که این، یکى از نقاط آسیبپذیر در زندگى مسلمین، در دورانهاى مختلف است؛ یعنى اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاى اسلام، در برههاى از زمان، وظیفه اصلى را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلىاست و باید به آن پرداخت و باید کارهاى دیگر را - اگر لازم شد - فداى آن کرد؛ و چه چیز فرعى و درجه دوم است و هر حرکت و کارى را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=706
بیانات امام خامنه ای (مد ظله)در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران به مناسبت آغاز هفته دولت 2/6/78
دومین نقطهای که در آن رعایت اولویّتها لازم است، مسائل کلی جامعه است. ببینید؛ گاهی یک مسأله، مسأله اصلی ماست؛ اما بر ما یک مسأله فرعی را تحمیل میکنند که مسأله عمدهی ما میشود؛ کمااینکه الان ملاحظه کنید، مسأله قتلها ، مسأله عمده کشور شد. آیا واقعاً مسأله عمده کشور، این چند فقره قتلی است که اتّفاق افتاد؟! ما وزارت اطّلاعاتی داریم، دستگاههای دیگری داریم؛ مسؤولانی داریم؛ اینها مینشینند حل میکنند. آیا واقعاً مسأله اصلی کشور این است؟! ما این همه مشکلات داریم، این همه مسائل و معضلات مردم وجود دارد؛ همه اینها کنار رفت و در برههای از زمان، اغلب بحثها، یا اغلب همّتها مسأله قتلها شد! اینگونه نمیشود کار را با موفّقیت ادامه داد و پیش برد. واقعاً نگاه کنید ببینید امروز مسأله اصلی کشور چیست. من گمان نمیکنم اگر کسی نگاه عادّی به زندگی مردم بکند، تردیدی به وجود بیاید که مسأله اصلی کدام است. چرا خودمان را به مسائل درجه دو و مسائل فرعی مشغول کنیم؟! ممکن است در فهرست مسائل مردم، مسائل مهمّی وجود داشته باشد - مثلاً ده رقم نوشته شده باشد - اما مهمترین را باید پیدا کرد. در اینجا باید اولویّتها را مشاهده کنید؛ که من همینجا به نقطه چهارم میروم.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=1796
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار گروه کثیرى از کارگران و معلّمان به مناسبت روز کارگر و هفته معلّم 11/2/81
امروز پرداختن به کارهایی که به جنبههای عملی زندگی مردم ارتباطی ندارد، یک کار مسرفانه است. اینکه بعضیها فضای کشور را آنقدر سیاسی کنند که مسائل اصلی کشور تحتالشّعاع قرار گیرد، یک غفلت بزرگ است. البته گروه معدودی این غفلت را عمداً انجام میدهند؛ آنها خیانت میکنند؛ یک عده هم غفلت میکنند. هر روز مسأله سیاسی جدیدی را در کشور ایجاد کردن - به مجلس شورای اسلامی نگاه میکنیم، یک طور؛ به مجموعههای گوناگون دیگر نگاه میکنیم، یک طور - و ذهنها و فکرها را از کاری که باید برای مردم انجام گیرد، منصرف کردن، هیچ مصلحت نیست. همه باید ذهنهای خود را به کارهایی که برای پیشرفت و حلّ مشکلات کشور لازم است - مسائل معیشتی مردم، مسائل اقتصادی مردم، مسأله اشتغال - منعطف کنند. دستگاهها باید به هم کمک کنند و این کارها را انجام دهند. کار صورت میگیرد، اما باید شتاب بیشتری پیدا کند و همهجانبه شود.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=2258
بیانات امام خامنه ای (مد ظله)در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث 2/7/82
البته من و شما باید مراقب خودمان باشیم و نلغزیم؛ مواظب باشیم جاذبههاى دنیا ما را فریب ندهد و حیله و جنگ روانى دشمن در ما اثر نگذارد. ما باید وحدت خود را روزبهروز مستحکمتر کنیم و از پرداختن به امور فرعى خوددارى نماییم. امروز مسأله اصلى، حفظ هویّتِ جمهورى اسلامى و هویّتِ اسلامى این کشور است. چشمهاى دنیاى اسلام و امّت اسلام نگران این است. شمإ؛ممّّ توانستهاید یک الگو در دنیا نشان دهید؛ دشمن مىخواهد این الگو را در هم بشکند. مقصود، شکست ایران نیست؛ بلکه شکست دنیاى اسلام است.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=2471
**بیانات امام خامنه ای (مد ظله)در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان زنجان 22/7/82
من معتقدم تلاش براى عدالت اجتماعى و پر کردن شکاف طبقاتى، بزرگترین مسؤولیت ماست. خوشبختانه در این جلسه جمعى از مسؤولان استان هم حضور دارند که خواهش مىکنم روى این مسائل فکر کنند. امروز مهمترین مسألهى ما این است که بتوانیم شکاف طبقاتى بین فقیر و غنى را پر کنیم. بزرگترین خدمت به جوانان این است که بتوانیم استعدادهاى آنها را بارور کنیم؛ امکانات تحصیلى برایشان فراهم نماییم و بعد به فکر شغل و کار براى آنها باشیم. اینکه من گاهى نهیب مىزنم فلان مسألهى فرعى و جنجالى یا دعواى سیاسى را وارد میدان مناقشات عمومى نکنید، بهخاطر همین است، والا اینکه دو جناح و حزب در صد مسأله با هم اختلاف داشته باشند و به سر و کلهى هم بزنند، به هیچ جاى کشور صدمهاى نمىزند. انتظار بنده از مجلس، دولت و مسؤولان در همهى ردهها این است: به معناى واقعى کلمه، مسائل اساسى کشور را بشناسید.
بیانات امام خامنه ای (مد ظله)در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى17/6/84
نکتهى آخر، وظیفهى سنگین در باب خدمترسانى است؛ که این وظیفه عمدتاً متوجه به مسؤولان دولتى است. خدمترسانى به مردم کار اصلى ماست و بیشترین کسانى که خدمت باید متوجه آنها شود، طبقهى محروم و مظلوم و مستضعف جامعهاند که محتاج خدمتند. ما باید این خدمت را به آنها برسانیم و خدمترسانى را تسهیل کنیم. این، خود یک قدم بزرگ در راه ایجاد عدالت اجتماعى است. امروز دیگر کوتاهىها و تکاسلها و وقت مفید ادارى را به یک ساعت یا کمتر یا اندکى بیشتر رساندن، قابل تحمل نیست؛ اینها باید درست شود. البته مجاهدت و تلاش لازم است. همه باید انشاءاللَّه کمک کنند تا مسؤولان بتوانند وظایف خود را انجام دهند.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=2791
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار مردم مریوان 26/2/88
امروز بحمداللَّه جمهورى اسلامى این فرصت را پیدا کرده است که بر روى طرحهاى بلندمدت براى رفع کمبودها و نقیصهها و تخریبهاى دورانهاى گذشته برنامهریزى کند. چشمانداز بیست ساله یک سند بسیار معتبر و مهم است که مسئولان کشور - چه در قوهى مجریه، چه در قوهى مقننه - و در بخشهاى مختلف موظف شدهاند گام به گام این سند چشمانداز را تعقیب کنند و به آن اهداف نزدیک شوند. مردم هوشمند و جوانان بااستعداد در هر نقطهى کشور مسئولیت بزرگى در این زمینه بر دوش دارند. من به شما مردم عزیز و بخصوص به جوانان عرض میکنم که ساختن کشور، پیش بردن کشور یک وظیفهى مشترک است؛ مشترک بین مسئولان و مردم؛ مردم هم داراى مسئولیتند. خیلى باید مراقب باشیم که دشمنان پیشرفت کشور نتوانند ذهن و حواس ما را به نقاط فرعى و درجهى دوم منعطف کنند، تا همه با وحدت کامل بتوانیم به سمت این هدفها حرکت کنیم.
http://www.leader.ir/langs/fa/?p=bayanat&id=5342
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار جمعى از نخبگان علمى کشور 6/8/88
حالا یکى از ایرادهائى که ما معمولاً داریم به بعضىها این است که آنچه را که بیگانه بگوید، این را تلقى به قبول میکنند؛ آنچه را که خودى بگوید، تلقى با تردید میکنند! چرا؟ خوب، این تلقى، تلقى ناسالمى است؛ این تلقى درستى نیست، تلقى ناسالمى است. این را باید اصلاح کرد. البته شما جوانهاى خوب انشاءاللَّه بیائید وارد عرصههاى گوناگون بشوید، عرصههاى تبلیغاتى کشور را بگیرید. مطبوعات ما هم همینجور است. بنده روزها معمولاً حدود شانزده هفده تا روزنامه را نگاه میکنم؛ نه اینکه حالا همهى صفحات لائى و اینها را نگاه کنم؛ لکن تیترها، اگر سرمقالهى قابل توجهى داشته باشند، معمولاً نگاه میکنم. خیلى از روزنامههاى ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلى فرعى کردن مسائل، غیرمنصفانه عمل میکنند. در همین مسائل اخیر، مسائل را باید اصلى فرعى کرد؛ مسئلهى اصلى چیست؛ یک سلسله مسائل فرعى هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعى کماهمیت است، اما مسئلهى اصلى اهمیتش بیشترش از آنهاست. مسئلهى اصلى در این قضایاى اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید؟
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=6056
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 6/12/88
روى مسئلهى اصلى نظام و نقشهى نظام و کلیت نظام هیچ اهمالى را نباید روا بداریم. مسائل درجهى دوئى وجود دارد که البته اینها را میتوان حل کرد. حالا من دیدم مثلاً این روزها طرحى که در مجمع تشخیص است، مورد توجه است. البته معلوم است؛ این طرح وقتى که در مجمع تشخیص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتى است؛ این پیش ما خواهد آمد و آن چیزى را که معتقَد ماست، اعمال میکنیم و به عنوان سیاست کلى گفته میشود. شکى نیست که شوراى نگهبان وظائفى قانونى دارد. به این وظائف مصرّح در قانون اساسى - که نظارت بر انتخابات و تشخیص صلاحیتها و این چیزهاست - باید تعرض نشود. این چیزها را میشود اصلاح کرد. یعنى این قضیه را نباید مسئلهى مورد بحث و مورد دعوا و نزاع قرار داد؛ اینها چیزهائى است که قابل اصلاح است. ممکن است در آنجا یک کسى خطائى هم بکند؛ خطا قابل جبران است. اینها مسائل اصلى نیست؛ مسئلهى اصلى همین مسائلى است که در طول این هشت نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بین مجموعهى نظام اسلامى و مجموعهى کفر و استکبار، که اینجا کسانى حرفهاى آنها را تکرار کردند.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=6485
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار مسئولان و شخصیتهای علمی سیاسی 17/1/89
البته سعى میکنند دنیاى اسلام را مشغول کنند. امروز همین قضایاى فلسطین در سایهى مشغول شدن دنیاى اسلام به مسائل فرعى دارد اتفاق مىافتد. واقعاً امروز در فلسطین فاجعهآفرینى است، در غزه فاجعهآفرینى است، در کرانهى باخترى هم فاجعهآفرینى است. قضایاى حرم ابراهیمى را نباید دستکم گرفت؛ اینها خیلى مهم است. به خاطر اقامهى نماز، مسلمانها را از پایگاهشان و خانهشان بیرون کنند و راه ندهند! اسلامزدائى از آثار اسلامى، یکى از آن کارهاى بسیار خطرناکى است که دارد جلوى چشم مسلمانهاى عالم اتفاق مىافتد. از بس همه مشغولند، سرگرم چیزهاى فرعى و جزئى هستند، نمیفهمند در دنیاى اسلام چه دارد میگذرد. توطئه علیه دنیاى اسلام این است.. ..
... به هر حال ما خودمان درس بگیریم. ما مسائلمان را تقسیم کنیم به مسائل اصلى و غیر اصلى؛ به اصلىها بپردازیم. مسائل اصلى در کشور ما زیاد است؛ بخشىاش مربوط به مسئولین است، بخشىاش مربوط به فرهنگسازان است، بخشىاش مربوط به مؤسسات عظیم و وسیعى است که خوشبختانه در کشور وجود دارد؛ هرکدام وظیفهاى دارند، کارى دارند. به هدایت این مردم و به هدایت نظام و پیشبرد نظام بیندیشیم و بپردازیم.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=6645
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 31/5/89
یکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - که خدا نکند خون باشد - اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلى نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد - من در این مورد هیچ قضاوتى نمیخواهم بکنم - ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجهى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان مىآید یا بدتان مىآید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید - ایرادى ندارد - و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسدهاى نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالى ندارد. فقط توجه کنید که این جاى مسائل اصلى را نگیرد. مسائل اصلى ما چیزهاى دیگرى است.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=7142
بیانات امام خامنه ای (مد ظله) در حرم مطهر رضوی در آغاز سال 90 ( 1/1/90)
یک شرط دیگر این است که کشور به مسائل حاشیهاى مبتلا نشود. ببینید، در بسیارى از اوقات یک مسئلهى اصلى در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسئلهى اصلى بروند؛ باید مسئلهى کانونى کشور این باشد؛ اما ناگهان مىبینیم از یک گوشهاى یک صدائى بلند میشود، یک مسئلهى حاشیهاى درست میکنند، ذهنها متوجه آن میشود. این مثل این میماند که در یک مسافرت مهمى، کاروانى، قطارى دارد حرکت میکند، هدفش رسیدن به یک نقطهى خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول کنند به یک چیز حاشیهاى در بیابان، از راه باز بمانند، احیاناً امکان ادامهى حرکت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشیهاى نباید به میان بیاید. مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند؛ میتوانند مسائل فرعى و حاشیهاى را از مسائل اصلى جدا کنند. توجه شود مسائل حاشیهاى کانون توجه افکار عمومى قرار نگیرد
22 رهنمود امام خامنه ای(مدظله) در باب اصلی - فرعی کردن مسائل طی دو دهه اخیر
وقتی که اوضاع پیچیده و مبهم می شود ، و بزرگان متعددی به تشخیص دلسوزانه خود مسائلی را برجسته و پراهمیت نشان می دهند ، این نگاه ملکوتی و تیزبین ولی فقیه است که با نشان دادن راه صحیح ، جامعه را به صراط مستقیم هدایت می کند و اصل وجود یا پرداختن و نپرداختن به جریانهای انحرافی را در هر زمانی ، بنا بر ضرورتها و شرایط کلی تشخیص می دهد. بیانات روشنگر و راهگشای امام خامنه ای(مدظه) در باب اصلی - فرعی کردن مسائل که طی دو دهه اخیر بطور مکرر ایراد شده است ، نشان از اهمیت بالای این موضوع دارد که می طلبد روشنفکران و فعالان سیاسی - اجتماعی و مذهبی توجه کافی را نسبت به این دغدغه معظم له داشته باشند.
|
نگاهی به بیانات ولی امر مسلمین طی دو دهه گذشته در باب اصلی - فرعی کردن مسائل ، نکات مهم و راهبردی متعددی را بدست می دهد ، اینکه معظم له طی 20 سال گذشته بطور مکرر توجه به این مسئله مهم را گوشزد کرده و نسبت به عدم رعایت این اصل تعیین کننده در رسانه ها و روزنامه ها ابراز نارضایتی نموده و هشدار داده اند ، نشان از جایگاه برحسته و میزان اهمیت این مسئله در دیدگاه معظم له دارد. معظم له ضمن اینکه تشخیص صحیح مسائل اصلی و فرعی از هم را از درسهای امام حسین(ع) به شیعیان دانسته و عدم تفکیک آنها را از نقاط آسیب پذیر در زندگی مسلمین در دورانهای مختلف ذکر می فرمایند ، اعتقاد دارد که در برخی مواقع ، مسائل فرعی باید فدای مسائل اصلی شوند و رعایت این اولویتها از واجبات بوده و عدم رعایت آن ، غفلت و موجب ضربه و خسارت است ، معظم له فاجعه کنونی در فلسطین را نتیجه مشغول شدن جهان اسلام به مسائل فرعی می دانند و در حالی که از عملکرد رسانه ها در این باب ناراضی هستند اما اعتقاد دارند که مردم ، با بصیرت خود در تشخیص مسائل اصلی و فرعی درست عمل می کنند ، معظم له جایگزین شدن مسائل فرعی را موجب هدررفت انرژی و خلل در همت و انگیزها ها برشمرده و آن را مانع ادامه حرکت و عامل ضربه ضردن به حرکت عظیم اقتصادی در سال جهاد اقتصادی می دانند. برای درک بهتر دیدگاه ولی امر مسلمین در این باب مهم ، نگاهی دقیق تر داریم به بیانات معظم له در این زمینه : 1- تشخیص مسائل اصلی از فرعی از درسهای امام حسین(ع) به شیعیان است یکى از این درسها، این نکته مهم است که حسین بن على علیهالصّلاةوالسّلام، در یک فصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلى را از وظایف گوناگون و داراى مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. در دیدار علما و روحانیان (71/5/7) 2- انسان در تشخیص مسائل اصلی و فرعی ممکن است دچار توهم و اشتباه شود او(امام حسین(ع)) در شناخت چیزى که آن روز دنیاى اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در دیدار علما و روحانیان (71/5/7) 3-اختلاط مسائل اصلی و فرعی یکی از نقاط آسیب پذیر در زندگی مسلمین در دورانهای گوناگون است در حالى که این(پرداختن به مسائل فرعی) ، یکى از نقاط آسیبپذیر در زندگى مسلمین، در دورانهاى مختلف است؛ یعنى اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاى اسلام، در برههاى از زمان، وظیفه اصلى را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلىاست و باید به آن پرداخت. دیدار علما و روحانیان (71/5/7) 4- برخی مواقع مسائل فرعی را باید فدای مسائل اصلی کرد. باید کارهاى دیگر(فرعی) را - اگر لازم شد - فداى آن(اصلی) کرد؛ و چه چیز فرعى و درجه دوم است و هر حرکت و کارى را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد. دیدار علما و روحانیان (71/5/7) 5- رعایت اولویتها(اصلی و فرعی کردن مسائل) از واجبات است دومین نقطهای که در آن رعایت اولویّتها لازم است، مسائل کلی جامعه است... دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران به مناسبت آغاز هفته دولت (78/6/2) 6- مسائل فرعی گاهی تحمیل دشمنان است که آن را مسئه ای اصلی می کنند ببینید؛ گاهی یک مسأله، مسأله اصلی ماست؛ اما بر ما یک مسأله فرعی را تحمیل میکنند که مسأله عمدهی ما میشود؛ کمااینکه الان ملاحظه کنید مسأله قتلها ، مسأله عمده کشور شد. آیا واقعاً مسأله عمده کشور، این چند فقره قتلی است که اتّفاق افتاد؟! دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران به مناسبت آغاز هفته دولت (78/6/2) 7- اگر مسائل فرعی ، اصلی شوند ، کارها پیش نمی رود و به موفقیت نمی رسد اینگونه نمیشود کار را با موفّقیت ادامه داد و پیش برد. واقعاً نگاه کنید ببینید امروز مسأله اصلی کشور چیست. من گمان نمیکنم اگر کسی نگاه عادّی به زندگی مردم بکند، تردیدی به وجود بیاید که مسأله اصلی کدام است. چرا خودمان را به مسائل درجه دو و مسائل فرعی مشغول کنیم؟! دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران به مناسبت آغاز هفته دولت (78/6/2 8- اصلی کردن مسائل فرعی ، یک غفلت بزرگ است که گاه علتش خیانت است و گاه غفلت امروز پرداختن به کارهایی که به جنبههای عملی زندگی مردم ارتباطی ندارد، یک کار مسرفانه است. اینکه بعضیها فضای کشور را آنقدر سیاسی کنند که مسائل اصلی کشور تحتالشّعاع قرار گیرد، یک غفلت بزرگ است. البته گروه معدودی این غفلت را عمداً انجام میدهند؛ آنها خیانت میکنند؛ یک عده هم غفلت میکنند. دیدار گروه کثیرى از کارگران و معلّمان به مناسبت روز کارگر و هفته معلّم (81/2/11) 9- همه موظف به پیگیری مسائل اصلی هستند ، ایجاد مسائل فرعی مصلحت نیست هر روز مسأله سیاسی جدیدی را در کشور ایجاد کردن - به مجلس شورای اسلامی نگاه میکنیم، یک طور؛ به مجموعههای گوناگون دیگر نگاه میکنیم، یک طور - و ذهنها و فکرها را از کاری که باید برای مردم انجام گیرد، منصرف کردن، هیچ مصلحت نیست. همه باید ذهنهای خود را به کارهایی که برای پیشرفت و حلّ مشکلات کشور لازم است - مسائل معیشتی مردم، مسائل اقتصادی مردم، مسأله اشتغال - منعطف کنند. دستگاهها باید به هم کمک کنند و این کارها را انجام دهند. کار صورت میگیرد، اما باید شتاب بیشتری پیدا کند و همهجانبه شود. دیدار گروه کثیرى از کارگران و معلّمان به مناسبت روز کارگر و هفته معلّم (81/2/11) 10- ما باید از پرداختن به امور فرعی خودداری کنیم البته من و شما باید مراقب خودمان باشیم و نلغزیم؛ مواظب باشیم جاذبههاى دنیا ما را فریب ندهد و حیله و جنگ روانى دشمن در ما اثر نگذارد. ما باید وحدت خود را روزبهروز مستحکمتر کنیم و از پرداختن به امور فرعى خوددارى نماییم. امروز مسأله اصلى، حفظ هویّتِ جمهورى اسلامى و هویّتِ اسلامى این کشور است. دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث (82/2/7) |
اول دفتر مدد میگیرم از پروردگار عالم به برکت کلام او ؛ "فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین" و نیز پناه میبرم از شرّ شیطان درون و شیطان رجیم به پناهگاه هستیبخش جلّ و علا . دفتر را ادامه میدهم با عرض ادب و احترام خدمت همهی علما و اساتید وسایر بزرگوارانی که متن انتقادی پیش رو احتمالا انتقادی بر عملکرد و شیوه موضع گیری آنهاست. اگرچه نفس اعلام موضع نیز محل ملامت نیست و قابل تقدیر است. چه اینکه باید اذعان کرد همه جوانان بی نیاز از خط دهی و هدایت علما نبوده و نیستند. قطعا باید در همین ابتدای نوشتار خطاب به همه دشمنان مهدویت و نیز دشمنان نیابت امام (عج) یعنی معارضین ولایت فقیه عرض کنم: بدانید بنده و امثال بنده با تمام وجود به این سرمایه های معنوی ارادتمندیم و روزی نیست که از روشنگری های این علما در جهت شناخت ماهیت شما بهره نبریم. لذا انتقاد از مربیان مهدویت برای رشد و بالندگی واژه انتظار است و بس.
تهیه مستند "ظهور نزدیک است" و پیامد انتشار سریع آن در سطح وسیع ، اظهار نظرهایی را به دنبال داشته که طیف نظرات از تهمت و افترا گرفته تا نقد های منصفانه و گاها" تایید، قابل ملاحظه است. زمانی که برای اولین بار این مستند را میدیدم چیز تازه ای عایدم نشده بود. بله، شاید بعضی دوستان از این حرف بنده تعجب کنند ولی اکثر قریب به اتفاق مطالب فیلم را در کتب و مقالات و سایت های مختلف خوانده و یا از بزرگان شنیده بودم. به عنوان نمونه بحث احمدی نژاد و ارتباط مصداقی آن با شعیب بن صالح چندین سال است (بیش از ? سال)که در فضای وب قابل دستیابی است . عبدالله اردنی نیز از اوایل سال 88 با یک مقالهی بسیار مفصل و شیوا، مانند یک ویروس رایانه ای در سایت ها و وبلاگ ها نفوذ عجیبی پیدا کرد وبه عنوان سفیانی احتمال داده شد. دو سال قبل مستندی با عنوان THE ARRAIVAL در آمریکا تولید شد که به سرعت تمام دنیا را درنوردید و جالب است بدانید سید حسن نصرالله در همان فیلم ، سید یمانی معرفی میگردد. همچنین قدمت زمزمه های سید خراسانی بودن مقام معظم رهبری از تمام اینها بیشتر است. فقط کافی ست عبارت "سید خراسانی" را در فضای وب جستجو کنید، از آمار صفحات وب خواهید فهمید چه زمزمه های گویایی است. همه اینها را برای اثبات مصادیق نگفتم، بلکه به جهت یادآوری اینکه فیلم مذکور نه چیز جدیدی را مطرح کرده و نه نوآوری خاصی را به میدان آورده است. تنها هنر این جوانان، جمع آوری مطالب پراکنده در یک مستند و آن هم به شیوه کاملا غیر حرفه ای است. به تاکید عرض میکنم "غیرحرفه ای " چون برای بنده که مستند شناس نیستم واضح است ارزش هنری این اثر به مراتب از فیلم های تهیه شده از یک مراسم ساده خانوادگی کم بارتر و بی کیفیت تر است. فعلا" .
نکته بعدی اینکه برای بررسی نقاط ضعف و قوت مستند باید مباحث مهدویت و ظهور را مرور کنیم . در این زمینه، محققین دو نوع مباحث را دنبال میکنند :
الف - شرایط و قواعد ظهور که در آن مباحث تئوریک و فلسفی مطرح میگردد . که با توجه به عدم ورود تهیه کنندگان به این مبحث، بخش فکری و فلسفی مهدویت آسیبی ندیده است. و برای نقد مستند، این مبحث محل منازعه نیست.
ب - نشانه شناسی ها و علائم ظهور (که بیشتر مقصود نوشتار است)
در سطح جامعه از مباحث تئوریک و شرایط که نه، بلکه بیشتر، از علائم و نشانه ها صحبت میگردد. و علت اصلی توزیع خودجوش سیدی، همین پتانسیل هدایت نشده و اغنا نشدهی جامعه بوده است. و همین جا باید به نقطه قوت تهیه کنندگان اشاره کرد و آن اینکه چه به موقع، هم نیاز جامعه را شناختند و هم اقدام عملی را نیز با کمترین حمایت مادی و معنوی انجام دادند. واتفاقا همین جاست که عالمان و مدعیان باید علت تعلل ، درنگ و تاخیر خود را پاسخگو باشند. آیا واقعا این طور نیست؟
این مستند ظاهرا" کاری با مورد الف، یعنی مباحث تئوریک فلسفی و شرایط ظهور ندارد، اگر هم به این مبحث پرداخته کاملا مختصر و گذرا بوده در واقع فقط به علائم و نشانه ها میپردازد (مورد ب) .
1- "قواعد ثابت علائم ظهور" ؛ ماهیت جریان ها (پرچم) و خطوط سیاسی حاضر در آستانه ظهور
2- مختصات علائم ظهور؛ خصوصیات افراد و مناطق درگیر و نیز کمیت جریانها و ظواهر قیامها
3- "تطبیق علائم " با اشخاص و احزاب و مناطق سرزمینی و مواردی از این دست.
حال اگر قرار باشد به محتوای سیدی بپردازیم باید عرض کنم :
1- مطابق این تفکیک، از آنجا که "قواعد ثابت علائم" برای همهی آگاهان روشن است، خوشبختانه در این مستند قواعد علائم ظهور رعایت شده و جای حق و باطل عوض نشده و جریانات و خطوط عصر ظهور مغایرتی با قواعد پذیرفته شده در منابع ندارد. برای استناد مبحث، دوستان میتوانند به منابع زیر مراجعه کنند .
شش ماه پایانی (تقویم حوادث شش ماهه پیش از ظهور)- نوشته مجتبی الساده - ترجمه محمود مطهری نیا - انتشارات موعود عصر
بنابراین هیچ ضعفی تا بهحال توسط هیچ یک از اساتید در این خصوص ابراز نشده است و میشود با شواهد متقن اعلام کرد قواعد ثابت نشانه ظهور رعایت شده است.
به عنوان مثال در عصر ظهور یک پرچم باطل خروج میکند و در برابر آن دو پرچم حق نیز برای یاری رساندن حضرت صاحب (عج) قیام میکنند. این از قواعد ثابت نشانههای ظهور است که دو پرچم حق و یک پرچم باطل با هم بجنگند که پایان این نزاع به سود گشایش و فرج خواهد بود. بنابراین تا اینجای مبحث "قواعد ثابت علائم ظهور" است. تردید ناپذیر است که تمام محققین مهدویت، این قاعدهی علائم (نقش آفرینی این سه پرچم ) را پذیرفته اند و اختلافی ندارند.
2- اما نکته ای که محل اختلاف ها میشود خود "علائم" هاست ( در مثال مذکور خصوصیات صاحبان این پرچم ها). مثلا ممکن است کسی سید یمانی را از یمن بداند ولی شخصی دیگر از لبنان و یا درخصوص صاحب پرچم باطل (سفیانی ) خصوصیات متفاوتی ذکر گردد و یا کسی پرچم سید خراسانی را از یمانی به حق نزدیکتر بداند و محققی دیگر، نظری متفاوت داشته باشد.
اما درخصوص خود علائم و نشانه ها ، تهیه کننده سیدی بیشترین بهره را از کتاب عصر ظهور نوشته آقای کورانی برده است. اگرچه بین نشانه شناسان تفاوت های بنیادی وجود ندارد ولی در برخی موارد یافتن نظرات مشابه قدری دشوار است. به هر جهت تهیه کنندگان گویا به کتاب عصر ظهور بیشترین تمایل و اعتماد را دارند . این کتاب در ورای گرایش های سیاسی و اجتماعی ایران نوشته شده است چون هم نویسنده اهل کشور لبنان است وهم، زمان چاپ این کتاب مربوط به 28 سال قبل است و آخرین ویرایش آن نیز هشت سال قبل اتفاق افتاده است . با وجود اینکه از پرتیراژترین کتاب نشانه شناسی است، ولی تا به حال نقد جدی بر این کتاب نیز نگاشته نشده، و این خود می رساند اگرچه شاید همه استناد های کتاب مورد تایید بزرگان نیست ولی قطعا مغایرت با مباحث نشانه شناسی نیز ندارد. خوب، میشود ادعا کرد در خصوص معرفی نشانه ها نیز مستند " ظهور نزدیک است" منبعث از کتب علمی و پژوهشی بوده و از دستمایه یک عمر تلاش یک عالم حوزوی استفاده کرده است (اگر چه هر عالم دیگر میتواند انتقاداتی به تحلیل ها و جمع بندی های ایشان وارد کند). باز هم تاکید میکنم خیلی از علائم در کتب دیگر مشترکا" آورده شده و فقط در برخی موارد جمع بندی ها و تحلیل های فیلم منحصرا" در کتاب آقای کورانی قابل دستیابی است. لذا اینکه عنوان میشود مطالب سی دی بی اعتبار و فاقد سند معتبر است ، قدری بی انصافی است. برای بنده که سایت های متعدد و نیز کتب مرکز تخصصی مهدویت را مطالعه میکنم قابل باور نیست در مسایل اصلی مطرح شده در فیلم اشتباهات انحرافی باشد. فقط کافی ست دوستان از منابع ذکر شده (مخصوصا سه منبع اول ) علائم ظهور را مطالعه کنند. اگرچه تفاوت های جزئی را خواهند یافت که آن هم به خاطر تفاوت های مختصری است که در نویسندگان طبیعتا" قابل مشاهده است.
3- صرف نظر از نفس درست یا غلط بودن اصل تطبیق علائم ظهور، اینجا نیز باید بین تطبیق های انحرافی و احتمالی تفاوت قایل شد.
در تطابق انحرافی جای پرچم ها عوض میشود. طوری که علائم پرچم حق، بر طواغیت و یزیدیان منطبق میشود و بالعکس. نمونه های آن را درتلاش غرب برای معرفی بن لادن به عنوان سید خراسانی تجربه کرده ایم. و در آستانه ظهور نیز سفیانی با همین نیرنگ و جابجایی پرچم، فتنهای بزرگ خواهد کرد. وایضا" پرچم سبزی که برای نابودی انقلاب اسلامی ایران در خرداد سال 88 به اهتزاز در آمد. اما تطبیق های احتمالی اگرچه در این مستند دچار ضعف های هنری و محتوایی نیز هست ولی باید اعتراف کرد که حقانیت سید حسن نصرالله و امام خامنهای بر کسی پوشیده نیست. دقت در محتوای بخشی از پیام تبریک سید حسن نصرالله به احمدی نژاد ، جبهه مشترک و واحدی را تداعی میکند: "من باید تاکید کنم که انتخاب دوباره شما موجب امید در دل همه مستضعفان و مجاهدان و مبارزان و ستیزه جویان با استکبار و اشغالگران و موجب امید تازه ایی در دل مردم ایران شد0" کاملا محرز است که این جوانان مومن از درون جبهه حق به دنبال فرمانده سپاه حق گشته اند. که درست و غلط آن را میسپاریم به دست زمان، که سحر نزدیک است. به راستی چه کسی تطابق فیلم را انحرافی میداند؟ واقعا انگ انحراف و ربط دادن تطبیق های فیلم به مسایل سیاسی کشور و یا محکوم کردن این جوانان انقلابی به دست داشتن با صهیونیسم و فراماسونر را به چه صورت باید ارزیابی کرد؟ واقعا مانده ام از یافتن جواب مناسب. باور بفرمایید کسانی این جملات را نوشته اند که قدرت بصیرت آنها برایمان مثال زدنی است. در روایات، شعیب بن صالح صاحب پرچم نیست و نقش تعیین کننده در جهت گیری ندارد و فرماندهی نیروهای سید خراسانی را به عهده دارد. حالا ببینید چه لزومی دارد برای قضاوت در باره فیلم، جریان شناسی درست تهیه کنندگان مستند "ظهور نزدیک است" و تلاش برای اغنای بخش کوچکی از نیاز بزرگ جامعه را ارج ننهیم و فقط در مسایل فرعی مطرح شده، جا بمانیم. راستی علت توجه بی نظیر مردم از این مستند چیست؟ واین اولین سوالی بود که مراکز علمی مهدویت باید پاسخگو باشند. و در این آیینه، عملکرد چندین سالهی خود را بررسی کنند. برای پاسخ به این سوال یک گله مندی و یک امیدواری نهفته است. امیدواری از اینکه مردم بصیر و انقلابی ایران که بعد از پشت سر گذاشتن فتنه 88 در برخورد با مسایل ، قطعا" ورزیدگی و آمادگی لازم را دارد. و همین ملت، مطالبی را در این فیلم دیده که یا برایش آشنا بوده است و یا قابل پذیرش. نمی شود تصور کرد ملتی که افکار جهادی تمام حق طلبان دنیا را به تسخیر خود درآورده و مصداق مجسم و موثق هوشیاری و بیداری اسلامی است، اکنون از فیلمی استقبال کند که بقول برخی بزرگان مردود باشد و یا به قول رسانه ای دیگر، جهت مقاصد سیاسی باشد. حتی کار به جایی برسد که برخی محافل از یک سو آن را به سخره گرفته اند و از سوی دیگر آمار تکثیر فیلم را بیشتر از آمار خانوارهای ایرانی ذکر کنند! و یا برخی دیگر آنها را شیاد معرفی کنند! یاللعجب! چه راحت میشود گروهی از جوانان مذهبی و دوستدار ولایت را در حد شیاد تقلیل داد! آیا نباید در اقبال عمومی مردم، حکمتی پنهان شده باشد که نگاه تیزبین، ولایتمدار و شریعتمدار برخی بزرگان آنرا در تحلیل های خود لحاظ نکرده باشند؟ و یا نباید نقطه آغاز حملات ناجوانمردانه بعدی، از الف اصلاح طلب تا بالاترین فرصت طلب را از ضعف تدبیر نقادی برخی علما دانست؟!؟
و اما نمیدانم با چه کسی در خصوص گله مندی خود صحبتی داشته باشم . عزیزانی که امروز نه ، بلکه چند سال قبل باید این نیاز و خلاء را تشخیص می دادند و نسبت به تقویت و هدایت موج انتظار حجت، اقدامی شایسته میکردند ، امروز بخشی از تکلیف خود را به نحو احسن پی میگیرند ولی غافل از اینکه تمام ابعاد و تبعات را مدنظر قرار نمی دهند. فراموش نکنیم در تنها کشور مسلمان، شیعه و واجد حکومت و دولت اسلامی در تمام طول مدت غیبت حضرت ولی عصر(عج) زندگی میکنیم. اساتید مورد خطاب این نامه را سرزنش نمیکنم چون با زحمات و تلاش آنها ناآشنا نیستم ولی این مستند به ظاهر پر انتقاد محکی بر عملکرد اندیشمندان کشور بود که دریابند تا چه اندازه عرضه را با تقاضا برابر نکرده اند. تا بفهمیم، تورّم فقط بازار اقتصادی ما را تهدید نمیکند.
بزرگواران و اساتید محترم ! این عزیزان و جوانان را که اقدام به گردآوری گفته های موثق و کمتر موثق ، روایات و نقل و قول ها و همچنین مکتوبات قدیم و جدید کرده اند، از خود نرانیم. و برای نیات آنها قضاوت های ناصواب نداشته باشیم. چه اینکه در مطالب مستندشان (فیلم و وب سایت ) ارادتمندیشان به ولایت فقیه به وضوح نمایان است. اگر چنانچه روزی اشارتی از مولای مشترکمان برسد همین جوانان در صف ولایتمداری حاضرند و شاید هم از سبقت گیرنندگان از علما و بزرگان عرصه درس و بحث باشند. والله العالم.
و اما آنچه بنده را وادار به نوشتن این مطالب کرد و در واقع جان و محتوای مقصود است، چیست؟
در میدان نقد متاسفانه از عبارات و واژه هایی استفاده شد که حتی دشمنان مهدویت را نیز بر سر ذوق آورده است . این مستند با همهی ضعف و قوت تهیه شد و در فاصله 2 ماه در تمام شهر ها و روستاها نمایشی از عطش و ظرفیت ها در مباحث انتظار بر همه آشکار کرد. برای همگان ثابت کرد شیعیان ایران همان قوم زمینه ساز موعود هستند. چه روی زیبایی داشت آن طرف سکه که دیده نشد! کاش زیبایی این ابتکار ارج نهاده میشد ! برخی اهالی اندیشه، کتاب و فضل، به ناگاه در برابر عمل انجام شده قرار گرفتند و با ناباوری دیدند که چطور بخشی از رسالت خود را نا تمام رها نموده بودند و تنها به تریبون های شنیداری و مکتوب - که آن هم نباید رها شود - اکتفا می کردند. اینک باید این موج را هدایت میکردند، متاسفانه در اقدامی عاجل با اتخاذ موضعی که قطعا از روی دلسوزی بود موجی را ضد موج قبلی به راه انداختند. مواضع شان نه تنها تیتر روزنامه ها و سایت های ارزشی و انقلابی شد بلکه با کمال ناباوری سایتهای معارض نظام نیز با شادمانی مواضع شان را برجسته کرده و تحسین نمودند . همانهایی که حاضر نمیشدند نام برخی مراکز علمی مهدوی را در کنار دیگر مراکز علمی ارزش گذاری کنند امروز با افتخار از آنان یاد میکنند و مراکزشان را تنها مرکز تخصصی فعال میدانند و یا از مدیر مسئولی که تابحال سایه اش را به تیر شماتت میزدند اکنون راضی به یادداشت روز او شدند. حال سوال ما از این برادران :
واقعا نباید به زوایای این مواضع انفعالی و ناکامل، نگاه دوباره ای داشت؟ وقتی در این فیلم قواعد ثابت ظهور بدرستی مراعات شده و جای پرچم ها و خطوط حق و باطل جابجا نشده یا وقتی مقام معظم رهبری و سید حسن نصرالله، صاحبان پرچم حق معرفی میگردد و شما نیز به پرچمداری امروز این عزیزان در جبهه حق معترفید و به نزدیکی ظهور نیز معترفتر ، حال به امثال بنده بفرمایید وقتی سی دی با عناوین "مردود" و "انحرافی" معرفی می شود تبعات منفی این عبارات بر افکار عمومی لحاظ شده است؟ باور بفرمایید از این عبارت شما، قلبم فشرده و ذهنم در یک برزخی دهشتناک سرگردان است. آیا این امکان را نمیدهید که این دو بزرگوار همان پرچم داران ظهور باشند و اگر فقط در حد احتمال نیز لحاظ شوند، شما با مردود و انحرافی دانستن سیدی، خواسته و یا ناخواسته همان جرمی را مرتکب شدید که مستندسازان را به آن متهم کردید. اگر بر اساس بشارات شما و دیگر علما و عرفا ظهور در همین نزدیکی ها بود - که ان شاء الله هست -این موج منفی آخر را چطور باید خنثی کرد؟ به جای نقد محتویات فیلم ، در تخریب ریشه ای و مردود دانستن محتویات کمر همّت بسته شد . بدون اینکه به اثرات مخرب این استراتژی بر فضای ذهنی علاقمندان و منتظران ظهور دقت شود. برخی نیز، تمام هجوم را با بهانه شعیب نبودن احمدی نژاد ساماندهی کردید. اگرچه قصد بررسی مواضع شما و نیز نقد جهت گیری مستند مذکور در این خصوص را ندارم ، ولی با شرحی که گذشت باید بدانیم شعیب بن صالح صاحب پرچم نیست بلکه فقط به عنوان مامور و منتخب صاحب پرچمی با نام سید خراسانی وارد کارزار میشود. بنابراین در استراتژی اتخاذ شده توسط این بزرگواران مسئله ای فرعی سایه خود را بر جریان کلی و اصلی گسترانیده است. و با کمال تواضع به محضرتان باید عرض کنم راز خوشحالی دشمنان ولایت و دشمنان حزب الله لبنان از مواضع شما در همین نکته است . دلسردی که متاسفانه با این سبک موضع گیری بر اذهان ایجاد شد و خطری که در پس تداوم آن دیده میشود، بسیار خطرناک است . در این عصر که به اعتراف همه بزرگان فرمول های ظهور مهیاست و شما فیلم را انحرافی دانستید و انحراف نیت سازندگان را کشف و معرفی نمودید، آیا برآوردی از عمق و ماندگاری دلسردی ایجاد شده دارید؟ دلسردی و انحراف افکار عمومی از این سبک موضع گیری مراکز تخصصی بیشتر است یا تماشای فیلم غیر حرفه ای از یک مرکز ناشناخته که مطالب پراکنده را از لای سایت ها و کتب همین کشور جمع آوری میکند؟ شما هم در عدم نقد و ساماندهی مطالب پراکندهی قبل مسولید و هم در دلسردی ایجاد شده امروز. کاش محتویات مستند را دسته بندی میکردید به : مردود - ضعیف - مقبول
دنبال کردن سخنرانیها و مستند ها و فیلم های گوناگون ، که در این ایام با اخبار مسرت بخشی از بیداری اسلامی نیز عجین شده ، موج پرتلاطم انتظار فرج را در دنیا و به ویژه کشور عزیزمان به راه انداخته است. این موج پرحرارت تر از قبل مسیر خود را طی میکند . حال اگر به قول فرمایش شما تهیه کنندگان از برخی روایات ضعیف استفاده کرده اند پس اولا کل محتویات فیلم انحرافی و مردود نیست و دوما شاید بشود طوری کمکشان کرد تا به موج انتظار نیز آسیب وارد نیاید. این فیلم قبل از شروع وقایع تونس تهیه شده بود و تحلیلی از بشارت ظهور دارد و اکنون ، پس از مشاهده سقوط فرعونیان و شکل گیری نهضت های حق طلب، هنوز در بشارت های امام خامنه ای بر تحقق کامل وعده الهی تردید وجود دارد؟! دیگر پس از این همه، منتظر تحقق چه واقعه ای باشیم تا باور به نزدیکی فرج مهدی فاطمه در موضعگیری ها و بیانیه هایمان رسوخ نماید ؟ مهدویت که تنها تدریس نیست . مگر ولع مردم برای شنیدن خبر آخر قابل مشاهده نیست؟
شاید کسی تا اینجا هنوز سوالی درباره نفس تطبیق داشته باشند که آیا مطرح کردن اصل تطبیق صحیح است یا نه؟ اگرچه فیلم "ظهور نزدیک است" تطبیق های صورت گرفته از قبل را که در کتابها و سایت ها و مستندهای دیگر بصورت پراکنده درج شده بود را با قدری انسجام غیرحرفه ای جمع آوری نموده است. لذا تمرکز بر تهیه کنندگان این مستند صورت مسئله را پاک نخواهد کرد. اگر کسی با ذقت و احتیاط احتمال تطبیق را مطرح کند بعید به نظر میرسد بشود این شخص را بدون دقت و احتیاط منحرف و شیاد و صهیونیست معرفی کرد. منتها اگر کسی در معرفی این احتمالات بی تجربه و غیر حرفه ای بود بنابراین باید از تجارب استفاده کرد و این شخص را نیز یاری رساند.لذا ورود به مباحث تطبیق کاریست دشوار و البته در مباحث مهدوی به لحاظ شان و منزلت چون با احتمال ها و اما و اگر ها سر و کار دارد چندان مورد رغبت علما نیست.اگرچه نظر علمای بزرگ نیز در دسترس همگان است. و اما در خصوص توقیت نیز هنوز مشخص نشده اگر کسی بگوید " ظهور نزدیک است" ایشان کذاب است یا نه!؟ در صورت اثبات این قضیه نیز گستره کذب تقریبا بر دامن تمام بزرگان معاصر خواهد نشست. و اگر این ننگ بر دامن بزرگان جایی نداشته باشد بنابراین "ظهور نزدیک است" توقیت نیست بلکه واقعیتی انکار نشدنی است. که "نراه قریبا"
در پایان ضمن احترام فراوان به سروران و اساتید ، برای همه کسانی که ولایت فقیه را نائب امام زمان میدانند به عنوان یک برادر کوچک می خواهم به هیچ عنوان در علائم ظهور خلاصه نگردند و شرایط را برای تحقق کامل وعده الهی فراهم نمایند و در دلگرم کردن امت اسلامی تلاش کنند و از اصرار بر صحت تطبیق ها بپرهیزند. چه اینکه مصداق یابی شاید خطر درجا زدن را بدنبال داشته باشد ولی انتظار واقعی، آمادگی دائمی برای تحقق حکومت جهانیست. و یادمان باشد که فتنه های عصر ظهور طاقت فرساست "هنالک ابتلی المومنون و زلزلوا زلزالا شدیدا"
نویسنده: مجتبی بنداد کرمانی
< type="text/java"> 37 نظر
کرمانی | 12:52 - جمعه بیست و ششم فروردین 1390